فراتر از چیزی که فکر کنید بی حوصلم و خسته و ناامید.
دیشب خونه ی خانواده پر از آرامش بودم و همه چی قشنگ بود مثل همیشه و پر از حس خوب :)
امروزم 7 بیدار شدیم و اومدیم و جشن فارغ تحصیلی گرفتیم. همینقدر کم میتونم ازش بنویسم. و جای اون بی نهایت خالی بود. بی نهایت میخواستم باشه. بهرحال اما خوب بود همه چیز.
اینکه فکر میکنم خونه م کثیفه بخاطر اتفاقات اخیر خیلی اذیت کنندس و نمیدونم کی برگردم و نمیدونم کی زنگ بزنم که یکی بیاد اینجا رو بشوره و تمیز کنه.
پایان نامم مونده. خیلی ناامید و غمگینم. خیلی.
و آدمای مزاحمی که اصلا نمیخوام باشن تو زندگیم و نمیدونم به چه زبونی بیرونشون کنم. من آدم مزخرفی ام و از من بکشید بیرون جدن. ولم کنید. واقعا ولم کنید.
+ بخدا زندگی بدون دختر نارنجی خیلی خیلی مزخرف بود. خیلی.
درباره این سایت