407

فراتر از چیزی که فکر کنید بی حوصلم و خسته و ناامید. 

دیشب خونه ی خانواده پر از آرامش بودم و همه چی قشنگ بود مثل همیشه و پر از حس خوب :)

امروزم 7 بیدار شدیم و اومدیم و جشن فارغ تحصیلی گرفتیم. همین‌قدر کم میتونم ازش بنویسم. و جای اون بی نهایت خالی بود. بی نهایت میخواستم باشه. بهرحال اما خوب بود همه چیز. 

اینکه فکر میکنم خونه م کثیفه بخاطر اتفاقات اخیر خیلی اذیت کنندس و نمیدونم کی برگردم و نمیدونم کی زنگ بزنم که یکی بیاد اینجا رو بشوره و تمیز کنه. 

پایان نامم مونده. خیلی ناامید و غمگینم. خیلی. 

و آدمای مزاحمی که اصلا نمیخوام باشن تو زندگیم و نمیدونم به چه زبونی بیرونشون کنم. من آدم مزخرفی ام و از من بکشید بیرون جدن. ولم کنید. واقعا ولم کنید. 

+ بخدا زندگی بدون دختر نارنجی خیلی خیلی مزخرف بود. خیلی. 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها